پسرم رهامپسرم رهام، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 19 روز سن داره

پا به پای کودکی های رهام

دنیای من پسرم

1394/3/10 19:13
نویسنده : مادر رهام
834 بازدید
اشتراک گذاری

 اینو یه جا خوندم خوشم اومد با تغییرات ازش استفاده میکنم :

 

من برای پسرم از این کارت‌های آموزش لغات فارسی و انگلیسی نمی‌خرم. چشمکاز دو سالگی مغزش را با یک مشت فکر مزخرف مثل “یاد نگرفتن لغات فلان مبحث” درگیر نمی‌کنم. پسرم را می‌برم پارک. می‌گذارم آزادانه بدود. خندونکحتی گاهی زمین بخورد.غمگین می‌گذارم پسرم با بچه‌های همسن خودش گرگم به هوا بازی کند. می‌گذارم بهترین تفریحش وقت‌هایی که می‌رویم پیک نیک گل بازی باشد نه پز دادن سطح زبان انگلیسی به بچه های فامیل.خسته من برای پسرم خمیر بازی می‌خرم. خاله بازی می‌کنم با او. بعضی وقت‌ها می‌گذارم دکتر بشود و با چوب بستنی‌اش معاینه‌ام کند.درسخوان

پسرم که بزرگ تر بشود می‌گذارمش کلاس نقاشی. کلاس موسیقیجشن. کلاس ورزش.پسرم را برای ۱۵ گرفتن در دیکته‌ای که کلا هشت تا کلمه است دعوا نمی‌کنم. بخاطر ننوشتن مشق‌هایش سرش داد نمی‌زنم و هیچ وقت خریدن ماشین را جایزه بیست گرفتنش قرار نمی‌دهم. با معلمی که بخواهد درس نخواندن پسرم را مایه خجالت بداند برخورد می‌کنم. و مدام به خاطر اینکه توانسته “جان مریم” را با انگشتان کوچکش به قشنگی بنوازد گونه‌اش را می‌بوسم.بوس

من می‌گذارم پسرم توی خانه کنار من شیرینی درست کند. از بچگی پیچ گوشتی دست گرفتن را پدرش یادش میدهد.  فرشتهدست زدن به چرخ خیاطی‌ام را برایش ممنوع نمیکنم.عکس گرفتن با دوربین خودم را ممنوع نمی‌کنم. همیشه لباس‌های رنگی می‌خرم برایش و بهش یاد آوری می‌کنم که رسالت بزرگی در شاد کردن دل مردم دارد. زبانمن پسرم را برای انتخاب رشته دبیرستانش پیش مشاور نمی‌برم. بهش زمان کنکور را یادآوری نمی‌کنم. تعداد تست‌هایش را نمی‌شمارم و می‌گذارم آن راهی را برود که از ته ته ته دلش دوست دارد.

برای پسرم و دوست‌هایش مهمانی‌های کوچک خودمانی می‌گیرم. با دوست‌هایش دوست می‌شوم. رفت و آمد با قشر خاصی از افراد یا جنس خاصی از آدم‌ها را قدغن نمی‌کنم. رابطه با جنس مخالف را طوری بهش می‌فهمانم که خودش بتواند تصمیم درست را بگیرد.  می‌گذارم خودش  لباسهایش را انتخاب کند تا راحتتر به این نتیجه برسد که با چه ظاهری قشنگ تر است.دلغک

من می‌دانم که پسرم با این روش شاید نابغه بزرگی نشود. شاید دانشجوی نمونه‌ای نباشد. شاید حتی دانش آموز درس خوانی هم نباشد اما بی شک انسان بزرگی خواهد شد. پسرم کسی می‌شود که قدر رنگ‌ها را می‌داند. ارزش بوها را می‌داند. و تک تک ثانیه‌هایی که چیزهای ریز زندگی را می‌بیند از خودش، وجودش، تک تک سلول‌های بدنش، از من و پدرش، از مردم کشورش و از خدای خودش راضی است. پسرم  کسی می‌شود که دیدنش حس خوبی به بقیه می‌دهد. پسرم کارهای بزرگی برای آدم‌ها می‌کند. و از همه مهم تر یادش نمی‌رود که با لبخند کوچکش روز آدم‌های غمزده عصبی از همه جا نا امید از همه شاکی را عوض کند. پسر من با تک تک ذره‌های وجودش “پسر من بودن” را داد می‌زند و من برای تربیت کردن همچین پسری خودم را تحسین می‌کنم…محبتمحبت

پسندها (2)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (1)

مرمری
19 خرداد 94 12:15
قربون گل پسر