آبله مرغان :(
تعطیلات خرداد قرار شد بریم مسافرت پیش اسما خاله و عمو محمد.از ائنجایی که بابایی عید هم تعطیل نبود بلاخره تونست مرخصی بگیره و بریم سفر.
اما چه سفری.....
شب قبل حرکتمون ساندویچ خورد پسری و نصفه شب بالا آورد.صبح که بیدار شد دیدم پشت چشمش دونه زده گفتم حتما به خاطر حساسیت غذایی.یا شایدم پشه نیش زده.خلاصه حرکت کردیم به سمت اردبیل.تو راه همش کسل بود قند عسلی و گاهی میگفت درد و گریه میکرد.ای دل غافل...
خلاصه مسیر رفت خیلی خوش گذشت و از زیبایی های گردنه لذت بردیم.رسیدیم خونه اسما خاله و دیدم دونه های تنت زیاد شده و پشت گوشت هم دو قسمت ورم کرده.خلاصه رفتیم کلینیک شبانه روزی.بعضی دکترا ابروی هر چی دکتره میبرن به خدا.نمیدونم کی بهشون مدرک داده.حالا خوبه اسما خاله ترکی حرف میزد.اول رفتیم کلینیک شبانه روزی.دکترش اصلا معاینه نکرد چون میگفت بچه گریه میکنه و من نمیدونم ببرید پیش اطفال.اونم روز تعطیل...
خدا با ما یار بود و اردبیل بیمارستان تخصصی اطفال داشت.رفتیم از شانس خیلی خوب دکترش شمالی بود.من که غم عالم تو دلم بود کلافه و گریه
دکتر دید و گفت آبله مرغان گرفته گل پسرت.
تاریخ 13 خرداد 94 پسری ابله مرغان گرفت.الهی برای صورتت بمیرم که پر از دون شده و همش تو آینه خودتو نگاه میکنی میگی بوف!بوف!
از مسافرت هیچی نفهمیدیم.یه روز موندیم تا تب نکنی و بعد روز جمعه بر گشتیم.دو شب تا ساعت شش صبح بیدار بودی و گریه کردی.جز شیر هم چهار روزه هیچی نمیخوری.
دکتر پماد کالامین برای خارش.محلول الیبور برای دونه ها.شربت هیدروکسی زین و استانمونیفن داده.اما روز به روز داره دونه ها و خارش زیاد تر میشه.منم غصه دارم یه عالمه.همش نگرانم نکنه صورتت رو بخارونی اخه میگن جاش میمونه.
این از اولین مسافرت اقا رهام که همزمان شد با آبله مرغان.البته اولین مسافرت به اردبیل
سفر نمیسازه بهت مادر؟؟؟؟