پسرم رهامپسرم رهام، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 21 روز سن داره

پا به پای کودکی های رهام

اولین شب یلدای رهام جونی

اولین شب یلداتو خونه مادر جونی جشن گرفتیم.البته چون نزدیک شهادت حضرت محمد (ص) بود اولش دو دل بودم برای درست کردن وسایل ولی یهویی بعد اذان مغرب تصمیم گرفتیم واست وسایل شب یلدا رو آماده کنیم و تندی دست به کار شدیم و شروع کردم به درست کردن یه عالمه غذاهای خوشمزه :کیک هندونه.کیک انار .دسر انار تو پوست انار.ژله هندونه.کدو پخته و لبو پخته.تازه با کمک خاله لیلی واست هندونه رو شکل کالسکه درست کردیم و توش یه عالمه میوه های خورد شده ریختیم.روز قبلش هم با بابا فرزین واست یه بلوز شلوار قرمز خریده بودیم که واسه شب یلدا بپوشی.ولی یهویی مادر جونی رفت واست یه شلوار سبز مخمل خرید و تندی یه بلوز سفید دوخت با یه کراوات شکل هندونه.اینقدر تند تند داشتیم کار می...
14 اسفند 1393

پسرم عشق من

ساده میگذرد روزهای قد کشیدن دردانه ی مادر ... ساده اما پر از هیاهوی ماما و بابا گفتن های تو ... نازدانه ، بنگر به تکاملت ، آنگاه که تو مردی شوی تا تکیه مادر به دستان تو باشد ... بنگر و این روزهای شیرین را برای مادر جاودانه کن ... آرزویم اینست که تکیه گاه مادر شود ، بالا بلند مردانه ی تو ... ...
12 اسفند 1393